دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(105)

 

 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۰۵)

من ریاضی را زبانی دیدم که خدا با آن مشق آفرینش را نوشت و با آن می توان سرنوشت را از سر نوشت. 

من همواره پر رنگ ها را دیدم، صداهاي بلند را شنيدم و ادعاهای گزاف را احساس كردم؛ غافل از آن كه خوب ها آسان مي آيند، بي رنگ مي مانند و بي صدا مي روند...

 

من دلي را نديدم بي غم و بي قبس،گلي را بي خار و خس و پرنده اي را بي قفس؛ اما اگر اين سختي ها و تلخي ها نبود، زندگي معنا نداشت. 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 12 دی 1390 | 7:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |